سفر بندرعباس
سلام صدتا سلام خدمت پسرگل مامانی الهی من قربونت برم بازم رفتیم بندر و عروسی داشتیم عروسی پسر دایی مامان طلعت آقا آرمان بود پسر گلم مهمتر از اون شما بعداز تولدت اولین بار بود میرفتی بندر عباس وقتی وارد خونه بابا درویش شدی خونه واست تازگی داشت اخه اون موقع که اونجا بود ی تشخیص نمیدادی ولی الان ماشااله بزرگ شدی و همه چیزو هم کس را تشخیص میدی و آج و واج همه جارو نگاه میکردی و من و خاله ها کلی واست خندیدیم و یک هفته ای بندر بودیم خوش گذشت و تو کلی با اداهات همه رو میخندوندی وهمه قربون صدقه ات میرفتن
وشب عروسی هم محشر شده بودی با اون پاپیون خوشکل سبز رنگ ات به قول مامان جیگر شده بودی جیگرتو بخورم هستی مننننننننننننننننننننننن
حالا واست عکساتم میذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی