سامیار سامیار ، تا این لحظه: 10 سال و 28 روز سن داره

سامیارفتحی

ادامه خاطرات 9 ماهگی

1393/12/8 22:03
نویسنده : مامان نغمه
73 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگي مامان يه معذرت خواهي واست بدهکام ببخش چندوقتي هست نيومدم واست بنويسم اخه تو ماشااله اينقدر شيطون شدي که ديگه من اصلا وقت ندارم همش دنبال تو هستم بزرگ شدي نفسم چهاردست

و پا ميري تند تند که بهت نميرسم چشم به هم ميزنم ميبينم همه چيزو ريختي به هم دست تو ميگيري به ميز يا مبل بلند ميشي
 وشيطوني ميکني وتاپي ميوفتي وچند قدمي هم با دست گرفتن به مبل راه ميري عشقم اين کارارو تو 9 ماهگي انجام دادي
الان که دارم واست مينويسم شما اقا پسر گلم 10 ماه و 3 روزه هستي
ديروز هم دنبال هواپيمات بودي رقته بود وسط مبل ها شما هم رفته بودين دنبالش که گير کرده بودي وسط مبلا اينقدر بامزه شده بود قيافت بابايي زود گوشيشو برداشت طبق معمول وشکار لحظعه ها کرد به محض اينکه بابا رو ديدي خوشحال شدي
البته اين روزا کارت همينه نفسم يا زير ميز ناهار خوري هستي يا تو اشپزخانه داري کمک مامان ميدي هههههه البته از اون کمکاي به هم ريختم وسايل خيلي علاقه هم به سبد سيب زميني پياز داري
وقتي خونه بابا درويش هم ميريم اونجا رو هم ميريزي به هم وموقع خداحافظي هم خيلي گريه ميکني ماشااله اينقدر تو باهوشي که درک ميکني که داري ميري خونه خودت ددددددد ميکني و گريه که من نرم محکم ميچسبي تو بغل مامان طلعت
وتازگي ها هم وقتي چراغ اتاق رو خاموش روشن ميکنيم ذوق ميزني با روشن شدن لامپ چشاتو جمع ميکني دوباره با خاموش شدن باز ميکني اين کارو خيلي دوست داري و ذوق ميزني
 
خوابيدنات اينقدر قشنگه پسرم مثل ادم بزرگا ميخوابي خيلي دوست دارم  وراستي تازگيها با لالايي گفتن بابا يي ميخوابي وبابا هم چه ذوقي ميکنه که پسرم تو بغل من خوابيد با لالا گفتنم
عاشقتم دوست دارم با تمام وجود فسقلي مامان
اميدوارم که همه چيزو نوشته باشم
واينم عکساي خوشکلت که واست ميذارم تا 9 ماهگيت هم کامل بشه گل پسرم تاج سرم
بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس يه عالمه

پسندها (1)

نظرات (0)