سامیار سامیار ، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

سامیارفتحی

بدون عنوان

راستی گل پسرم از کارات بگم اولا که خیلی دردری شدی هرکی میاد میخواد بره اقا هم همراش میخواد بره به محض اینکه کفش پا میکنیم خم میشی به کفشای ما نگاه میکنی پریروز یعنی پنجشنبه تاریخ 19 فروردین با دختر خاله مرضیه رفتیم شام بیرون خیلی خوش گذشت شما هم طبق معمول شیطنت کردی لحظه میخواستیم بریم داشتم شما رو اماده میکردم البته هنوز موقع لباس،پوشیدن مامان رو اذیت میکنی نق میزنی ولی موقع لباس در اوردن و رفتن به حمام ذوق زده هستی هنوز نرفته تو حموم میخوای بپری تو وان کلی هم اب بازی میکنی اها داشتم میگفتم جوراباتو پات کردم اومدم کفشاتو پات کنم دیدم خودت داری تلاش، میکتی پاتو کنی تو کفش فسقلی من تو اینقدر باهوشی ماشااله و اینقدر ذوق کفش پوشیدن داری و حالا ...
23 فروردين 1394

بدون عنوان

سلام گل پسرم ببخش تازگیا کم مینویسم اخه تو اینقدر شیطون شدی که وقت ندارم عشق مامان رپز به روز داری شیین تر میشی با این کارات تازگیا الو میکنی دست میزاری رو گوشت میگی ال اینقدر جیگر میشی که میخوام قورتت بدم خیلی باهوشی  توپ بازی میکتی با بابا درویش توپ رو با پا میزنی چقدر اون شب خونه بابا درویش خندیدیم به کارای تو تاریخ 21 فروردین بابا و مامان طلعت تازه از خبر رسیده بودن رفتیم اونجا تو اینقدر شیرینکاری کردی که همه رو یه سییر خندوندی ازت کلی فیلم و عکس انداختم توپ رو با پا میزدی و خودت تشویق میکردی دست میزدی نگاه ماهم میکردی یعنی شماها هم دست بزنین چشمای منی تو عمرمی عاشقتم دوست دارم  
23 فروردين 1394

عید 94

سلام گل پسر مامان سال نو مبارک امسال اولین عیدی هست که با ما هستی والان 11ماه سن داری عاشقتم خیلی شیطون شدی پسر گلم سال تحویل خونه بابا اکبر اینا بودیم و چندروزی هم رفتیم سرچشمه خونه عمه خیلی،خوش،گذشت وچندروطی،هم امدیم خبر،خونه بابا درویش،وشما اقا پسر کلی خراب کاری،کردی لیوان شکوندی صبح 4 فروردین موقع صبحانه خوردن شیشه میز،تلویزیون رو 5فروردین اونم صبح بعداز صبحانه خوردن شکوندی ولی خدا رحم کرد به خودت اتفاقی نیوفتاد اینم از اولین خرابکاریات دیگه اینقدر شیطون شدی که به همه چیز،دست میزنی میخوای بازی کنی با بچه ها الهی من دورت بگردم خیلی خوشحالم که تورو دارم تو زندگی مامان و بابا هستی پسر عزیزم        ...
23 فروردين 1394

مروارید 8

مروارید 8 اخرای،سال 93 بود یه روز،قبل از سال تحویل داشتم به عمه الهه میگفتم گل پسرمون دیگه دندون درنمیاره که فرداش دیدم مروارید 8 بهش برخور وسر از لثه بیرون اورد مروارید هشتمت مبارک عشقم  الان 5 فروردین 94شما 8تا دندون دارین مبارکه عششششششششششششششششششقم         ...
23 فروردين 1394

بدون عنوان

  سلام عمرمامان سال 93 هم مثل برق و باد گذشت سال خوبی بود اخه انچه نیکوست از بهارش،پیداست وتو فسقلی اول اردیبهشت به دنیا اومدی زندگی شیرین مارو شیرین تر کردی تو نفسمی دوست دارم و سال 93 هم داره تماممیشه وکم کم سال 94 جاشو میگیره انشااله سال خوبی برای همه باشه و گل پسر منم روز به روز بزرگتر بشه و راه بره حرف بزنه ای جانم O   اولین عیدی که هست . کنارمونی پارسال تو شکم مامان بودی 8ماهه الان 11ماهه هستی جیگمله من امسال سال تحویل میرین سیرجان خونه بابا اکبر پیشاپیش عیدت مبارک نازنینم گل پسرم میپرستمت    ...
23 فروردين 1394

بدون عنوان

پسر گلم روز به روز داری بزرگتر میشی ماشااله کلمات جدید میگی اونم واضح اینقدر باهات بای،بای میکنیم وکلمه رو تکرار میکنیم تازگیها خودتم کلمه بای بای رو میگی بابا رو میگی ودر اوج عصبانیت هم دددد میکنی الان که واست مینویسم 10 ماه و 19 روز داری میبوسمت زندگی مامان بابا هستی   
26 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام زندگی مادر الهی،قربونت برم که روز به روز با این اداهات شیرینتر وخوردنی تر میشی الان که واست مینویسم 24 اسفند 93 می باشد توجه ت به حرفامون زیاد شده خیلی توجه میکنی وانگاری بعضی از اونارو زمزمه میکنی الان دوروزه که موقع ناهار و شام زیرانداز واست پهن میکنم بشقاب با قاشق میزارم جلوت با کمی غذا خودت میخوری میریزی میپاشی منم از اون طرف قاچاقی باقاشق میدم دهنت خیلی دوست داری،اینقدر شیطون شدی که صبحها اصلا نمیزادی بخوابم یاموهامو میکشی یا گازم میگیری که بلندشم وقتی هم نگاهت میکنم میخندی :-)   سلام نفس مامان برای اولین بار تو این 10ماه سرما خوردی البته اینقدر تو ماشااله قوی هستی که چندروزی بیشتر طول نمشید خداروشکر سرما خوردکیت ویروسی بود...
26 اسفند 1393